مادر پیرم کجایی میهمان آورده اند
میهمان شمشاد قد سرو جوان آورده اند
قدکمان من بیا، رنگین کمان آورده اند
ما زمین چسبیدگان را آسمان آورده اند
یا به سوی آسمانها نردبان آورده اند
بعد عمری مادرم مزد امیدش را گرفت
رفت و در آیینه گیسوی سپیدش را گرفت
گرد و خاک عکس فرزند رشیدش را گرفت
مادر آمد زیر تابوت شهیدش را گرفت
تا نپنداری که مشتی استخوان آورده اند
تا نپنداری که مشتی استخوان.. اما چه سود
تا نپنداری علی را ریسمان.. اما چه سود
تا نپنداری به گِل شد کاروان.. اما چه سود
تا نپنداری که خون شد رایگان.. اما چه سود
اهل دنیا رو به از ما بهتران آورده اند!
بوی مکر از کوفه و از حِلّه می آید هنوز
سایۀ گرگ است سوی گلّه می آید هنوز
سامری آرام و پلّه پلّه می آید هنوز
نعرۀ هیهات مِنّا الذّلّه می آید هنوز
کوفیان عباس را خطّ امان آورده اند...
(مهدی جهاندار)